خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۳۶: ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان جان داده بر نرگس مست تو حکیمان دست ازطلبت باز نگیرم که بشمشیر کوته نشود دست فقیران ز کریمان گر دولت وصلت بزر و سیم برآید کی دست دهد آرزوی بی زر و سیمان باری اگرش شربت آبی نچشانند راهی بمسافر بنمایند مقیمان از هر چه فلک می دهدت بگذر و بگذار عاقل متنفر بود از خوان لئیمان با چشم سقیمم دل پر خون بربودند یا رب حذر از خیرگی چشم سقیمان بانگی بزن ای خادم عشرتگه مستان تا وقت سحر باز نشینند ندیمان قاضی اگر از می نشکیبد نبود عیب خون جگر جام به از مال یتیمان از گفتهٔ خواجو شنوم رایحهٔ عشق چون بوی عبیر از نفس مشک نسیمان خواجوی کرمانی