خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۲۱: ای بوستان عارض تو گلستان جان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بوستان عارض تو گلستان جان چشم تو عین مستی و جسم تو جان جان زلف تو دستگیر دل و پای بند عقل لعل تو جانفزای تن و دلستان جان مهر رخ تو مشتری آسمان حسن یاد لب تو بدرقهٔ کاروان جان بر سر نیامدست سیاهی بپر دلی چون آن دو زلف قلب شکن در جهان جان ز آندم که رفت نام لبت بر زبان من طعم شکر نمی رودم از دهان جان گوید خیال آن لب جانبخش دلفریب هر لحظه با دلم سخنی از زبان جان آن زلف همچو دال ببین بر کنار دل و آن قد چون الف بنگر در میان جان خواجو مباش خالی از آن می که خرمست از رنگ و بوی او چمن و بوستان جان زان لعل آتشین قدحی نوش کن که هست نار دل شکسته و آب روان جان خواجوی کرمانی