خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۱۱: دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلداده ایم وز پی دلدار می رویم با خون دیده و دل افکار می رویم یاران به همتی مدد حال ما شوید کز این دیار بیدل و بی یار می رویم ما را بحال خود بگذارید و بگذرید کز جور یار و غصه اغیار می رویم گو پیر خانقاه بدان حال ما که ما از خانقه به خانهٔ خمار می رویم منصوروار اگر ز اناالحق زدیم دم این دم نگر که چون به سر دار می رویم تا چشم می پرست تو بیمار خفته است هر لحظه ئی به پرسش بیمار می رویم آزار می نمائی و بیزار می شوی دریاب کز بر تو به آزار می رویم نی زر بدست مانده و نی زور در بدن زاری کنان ز خاک درت زار می رویم با چشم در نثار باردوی ایلخان مشنو که بهر اجری و ادرار می رویم گفتی که هست چارهٔ بیچارگان سفر چون چاره رفتنست بناچار می رویم خواجو چو یار وعدهٔ دیدار داده است ما بر امید وعدهٔ دیدار می رویم خواجوی کرمانی