خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۹۷: باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم گر بدامن دوستان گل می برند از بوستان ما بکام دوستان با گل ببستان آمدیم آستین افشان برون رفتیم چون سرو از چمن دوستان دستی که دیگر پای کوبان آمدیم همچو گل یک سال اگر کردیم غربت اختیار مژده بلبل را که دیگر با گلستان آمدیم از میان بوستان چو بید اگر لرزان شدیم بر کنار چشمه چون سرو خرامان آمدیم چشم روشن گشته ایم اکنون که بعد از مدتی از چه کنعان بسوی ماه کنعان آمدیم جان ما گر ما برفتیم از سر پیمان نرفت ساقیا پیمانه ده چون ما به پیمان آمدیم گر پریشان رفته ایم اکنون تو خاطر جمع دار کاین زمان بر بوی آن زلف پریشان آمدیم صبر در کرمان بسی کردیم خواجو وز وطن رخت بر بستیم و دیگر سوی کرمان آمدیم خواجوی کرمانی