خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۷۷: مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم پای بند گره طره طرار توایم کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای که پریشان سر زلف سیه کار توایم طرب افزای مقیمان درت زاری ماست زانکه ما مطرب بازاری بازار توایم گر کنی قصد دل خستهٔ یاران سهلست ترک یاری مکن ای یار که ما یار توایم تو بغم خوردن ما شادی و از دشمن دوست هیچکس را غم ما نیست که غمخوار توایم آخر ای گلبن نو رسته بستان جمال پرده بگشای که ما بلبل گلزار توایم تا ابد دست طلب باز نداریم از تو زانکه از عهد ازل باز طلبکار توایم بده ای لعبت ساقی قدحی باده که ما مست آن نرگس مخمور دلازار توایم آب برآتش خواجو زن و ما را مگذار بر سر خاک بخواری که هوا دار توایم خواجوی کرمانی