خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۷۰: آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن ماه پری رخ را در خانه نمی بینم وین طرفه که بی رویش کاشانه نمی بینم بینم دو جهان یکموی از حلقهٔ گیسویش وز گیسوی او موئی در شانه نمی بینم گنجیست که جز جانش ویرانه نمی یابم شمعیست که جز عقلش پروانه نمی بینم از خویش ز بیخویشی بیگانه شدم لیکن جز خویش در آن حضرت بیگانه نمی بینم هر چند که جانانه در دیدهٔ باز آید تا دیده نمی دوزم جانانه نمی بینم چون دانه ببیند مرغ از دام شود غافل من در ره او دامی جز دانه نمی بینم چندانکه بسر گردم چون اشک درین دریا جز اشک درین دریا دردانه نمی بینم اینست که مجنونرا دیوانه نهد عاقل ورنی من مجنونش دیوانه نمی بینم تخفیف کن از دورم ساقی دو سه پیمانه کز غایت سرمستی پیمانه نمی بینم بفروش بمی خواجو خود را که درین معنی جز پیر مغان کس را فرزانه نمی بینم خواجوی کرمانی