خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۶۵: گر من خمار خود ز لب یار بشکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر من خمار خود ز لب یار بشکنم بازار کارخانهٔ اسرار بشکنم بر بام هفت قلعهٔ گردون علم زنم دندان چرخ سرکش خونخوار بشکنم در هم کشم طناب سراپرده کبود بند و طلسم گنبد دوار بشکنم منجوق چتر خسرو سیاره بفکنم قلب سپاه کوکب سیار بشکنم گر پای ازین دوایر کحلی برون نهم چون نقطه پایدارم و پرگار بشکنم بر اوج این نشیمن سبز آشیان پرم نسرین چرخ را پر و منقار بشکنم بفروزم از چراغ روان شمع عشق را ناموس این حدیقهٔ انوار بشکنم تا کی طریق توبه و سالوس و معرفت جامی بده که توبه بیکبار بشکنم خواجو بیا که نیم شب از بهر جرعه ئی زنجیر و قفل خانه خمار بشکنم خواجوی کرمانی