خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۵۴: اشکست که میگردد در کوی تو همرازم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشکست که می گردد در کوی تو همرازم و آهست که می آید در عشق تو دمسازم سر حلقهٔ رندان کرد آن طره طرارم دردیکش مستان کرد آن غمزهٔ غمازم گر صبر کند باری مشکل نشود کارم ور دیده بدوزد لب بیرون نفتد رازم جامی بده ای ساقی تا چهره برافروزم راهی بزن ای مطرب تا خرقه دراندازم در چنگ تو همچون نی می نالم و می زارم بر بوی تو همچون عود می سوزم و می سازم این ضربت بی قانون تا چند زنی برمن یک روز چو چنگ آخر در برکش و بنوازم هر دم که روان گردی جان در رهت افشانم وان لحظه که باز آئی سر در قدمت بازم چون با تو نپردازم آتشکده دل را کز آتش سودایت با خویش نپردازم در صومعه چون خواجو تا چند فرود آیم باشد که بود روزی در میکده پروازم خواجوی کرمانی