خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۵۳: بزن بنوک خدنگم که پیش دست تو میرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزن بنوک خدنگم که پیش دست تو میرم چو جان فدای تو کردم چه غم ز خنجر و تیرم اسیر قید محبت سر از کمند نتابد گرم بتیغ برانی کجا روم که اسیرم بحضرتی که شهانرا مجال قرب نباشد من شکسته بگردش کجا رسم که فقیرم ز خویشتن بروم چون تو در خیال من آئی ولی عجب که خیالت نمی رود ز ضمیرم چو شمع مجلسم ار زانکه می کشی شب هجران چو صبح پرده برافکن که پیش روی تو میرم کمال شوق بجائی رسید و حد مودت که از دو کون گزیرست و از تو نیست گزیرم بود بگاه صبوحی در آرزوی جمالت نوای نالهٔ زارم ادای نغمهٔ زیرم نظیر نیست ترا در جهان بحسن و لطافت چنانکه گاه لطایف بعهد خویش نظیرم قلم چو شرح دهد وصف گلستان جمالت نوای نغمهٔ بلبل شنو بجای صریرم مرا مگوی که خواجو بترک صحبت ما کن چو از تو صبر ندارم چگونه ترک تو گیرم منم درین چمن آن مرغ کز نشیمن وحدت بیان عشق حقیقی بود نوای صفیرم خواجوی کرمانی