خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۴۸: نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم کدام یار جفا کز تو احتمال نکردم کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم بجای من تو اگر صد هزار دوست گزیدی بدوستی که بجای تو دیگری نگزیدم جهان بروی تو می دیدم ار چه همچو جهانت وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگردیدم بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم خواجوی کرمانی