خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۳۶: روزگاری روی در روی نگاری داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزگاری روی در روی نگاری داشتم راستی را با رخش خوش روزگاری داشتم همچو بلبل می خروشیدم بفصل نوبهار زانکه در بستان عشرت نوبهاری داشتم خوف غرقابم نبود و بیم موج از بهرآنک کز میان قلزم محنت کناری داشتم از کمین سازان کسی نگشود بر قلبم کمان چون بمیدان زان صفت چابک سواری داشتم گر غمم خون جگر می خورد هیچم غم نبود از برای آنکه چون او غمگساری داشتم درنفس چون بادم از خاطر برون بردی غبار گر بدیدی کز گذار او غباری داشتم داشتم یاری که یکساعت ز من غیبت نداشت گر چه هر ساعت نشیمن در دیاری داشتم چرخ بد مهرش کنون کز من به دستان در ربود گوئیا در خواب می بینم که یاری داشتم همچو خواجو با بد و نیک کسم کاری نبود لیک با او داشتم گر زانکه کاری داشتم خواجوی کرمانی