خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۲۷: چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم و آتش چهره نمودی و ببردی آبم آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام کاب سرچشمهٔ حیوان نکند سیرابم دوش هندوی تو در روی تو روشن می گفت که مرا بیش مسوزان که قوی در تابم آرزو می کندم با تو شبی در مهتاب که بود زلف سیاهت شب و رخ مهتابم من مگر چشم تو در خواب ببینم هیهات این خیالست من خسته مگر در خوابم رفتم ار جان بدهم در طلبت عمر تو باد ور بمانم شرف بندگیت دریابم بوصالت که ره بادیه بر روی خسک با وصالت نکند آرزوی سنجانم راست چون چشم خوشت مست شوم در محراب گر بود گوشهٔ ابروی کژت محرابم همچو خاک ره اگر خوار کنی خواجو را برنگردم ز درت تا چه رسد زین بابم خواجوی کرمانی