خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۰۲: مرا که راه نماید کنون به خانهٔ دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که راه نماید کنون به خانهٔ دل که خاک راهم اگر دل دهم به خانهٔ گل من آن نیم که ز دینار باشدم شادی اگر چه بنده باقبال می شود مقبل چو سرو هر که برآورد نام آزادی دلش کجا بسهی قامتان شود مائل مرا قتیل نبیند کسی بضربت تیغ مگر گهی که ز من منقطع شود قاتل به راه بادیه مستسقی جمال حرم بود لبالبش از آب دیدگان منزل ز چشم ما نرود کاروان بوقت رحیل به حکم آنکه ز سیلاب نگذرد محمل اگر چه بر گذرت سائلان بسی هستند چو آب دیدهٔ ما نیست در رهت سائل بملک دانش اگر حکم و حکمتت باید مقیم عالم دیوانگی شوای عاقل چو وصل و هجر حجابست پیش اهل سلوک ازین حجاب برون آی تا شوی واصل مفارقت متصور کجا شود ما را که نیست هر دو جان در میان ما حائل کسی که در حرم جان وطن کند خواجو بود هر آینه از ساکنان کعبهٔ دل خواجوی کرمانی