خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۸۶: نیستی آنکه زنی شیشهٔ هستی برسنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیستی آنکه زنی شیشهٔ هستی برسنگ ورنه در پات فتادی فلک مینا رنگ تا بکی گوش کنی برنفس پرده سرای تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود رو بمحراب و نظر در عقب شاهد شنگ گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ بر کفت بادهٔ چون زنگ و دلت پر زنگار وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس عاقلان آینهٔ چین نفرستند بزنگ اگرت دیو طبیعت شکند پنجهٔ عقل چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ خواجوی کرمانی