خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۵۷: آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش بر زبان کی گذرد نام یکی همچو منش راستی را که شنیدست بدینسان سروی که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش هرکه در چین سر زلف بتان آویزد آستین پر شود از نافهٔ مشک ختنش گر چه از مصر دهد آگهی انفاس نسیم بوی یوسف نتوان یافت جز از پیرهنش هر غریبی که مقیم در مه رویان شد تا در مرگ کجا یاد بود از وطنش کشتهٔ عشق چو از خاک لحد برخیزد چو نکوتر نگری تر بود از خون کفنش من نه آنم که بتیغ از تو بگردانم روی شمع دلسوخته نبود غم گردن زدنش دوش خواجو سخنی از لب لعلت می گفت بچکید آب حیات از لب و ترشد سخنش خواجوی کرمانی