خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴۵: رخت شمع شبستان مینهندش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخت شمع شبستان می نهندش لبت لعل بدخشان می نهندش اگر شد چین زلفت مجمع دل چرا جمعی پریشان می نهندش گدائی کز خرد باشد مبرا بشهر عشق سلطان می نهندش چمن دوزخ بود بی لاله رویان اگر خود باغ رضوان می نهندش قدح کو گوهر کانست در اصل بمعنی جوهر جان می نهندش می روشن طلب درظلمت شب که عین آب حیوان می نهندش هر آن کافر که او قربان عشقست بکیش ما مسلمان می نهندش وگر بر عقل چیزی هست مشکل بنزد عشق آسان می نهندش اگر صاحبدلی خواجو چه نالی از آن دردی که درمان می نهندش خواجوی کرمانی