خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴۲: زهی مستی من ز بادام مستش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی مستی من ز بادام مستش شکست دل از سنبل پرشکستش فرو بسته کارم ز مشکین کمندش پراکنده حالم ز مرغول شستش تنم موئی از سنبل لاله پوشش دلم رمزی از پستهٔ نیست هستش خمیده قد چنبر از چین جعدش شکسته دلم بستهٔ زلف پستش شب تیره دیدم چو رخشنده ماهش ز می مست و من فتنهٔ چشم مستش چو شمعی فروزنده شمعی بپیشش چو گل دسته ئی دسته ای گل بدستش قمر بندهٔ مهر تابنده بدرش حبش هندوی زنگی بت پرستش چو بنشست گفتم که بنشیند آتش کنون فتنه برخاستست از نشستش چو ریحان او دسته می بست خواجو دل خسته در زلف سرگشته بستش خواجوی کرمانی