خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۲۶: بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز کار دینداران نمازست و نماز ما نیاز ایکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست قامتی را جوی کاید سرو پیشش در نماز گر ز دست ساقی تحقیق جامی خورده ئی می پرستی را حقیقت دان وهستی را مجاز حاجیان چون روی در راه حجاز آورده اند مطرب عشاق گو بنواز راهی از حجاز هر گروهی مذهبی دارند و هر کس ملتی مذهب ما نیست الا عشق خوبان طراز پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز سوختیم ای مطرب بربط نواز چنگ زن ساز را بر ساز کن و امشب دمی با ما بساز بلبل دلسوز بین از نالهٔ ما در خروش شمع بزم افروز بین از آتش ما در گداز ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز گفتمش بازآ که هرشب چشم من بازست گفت مرغ وصلم صید نتوان کرد با این چشم باز باز پرسیدم ز زلفش کز چه رو آشفته ئی گفت خواجو قصهٔ شوریدگان باشد دراز خواجوی کرمانی