خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۱۸: کار من شکسته بسامان رسید باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کار من شکسته بسامان رسید باز درد من ضعیف بدرمان رسید باز شاخ امید من گل صد برگ بار داد مرغ مراد من بگلستان رسید باز از بارگاه مکرمت عام خسروی تشریف خاص بین که بدربان رسید باز آدم که آب کوثرش از دیده رفته بود چون گل به صحن گلشن رضوان رسید باز دیوان کنون حکومت دیوان کجا کنند کانگشتری بدست سلیمان رسید باز یکساله ره ز طرف چمن دور بود گل لیکن بکام دوست ببستان رسید باز یعقوب کو به کلبه احزان مقیم بود نا گه بوصل یوسف کنعان رسید باز بی تاج مانده بود سرتخت سلطنت و اکنون چه غم که سنجق سلطان رسید باز ای دل مباش طیره که جانم ز تیرگی همچون خضر بچشمهٔ حیوان رسید باز چندین چه نالی از شب دیجور حادثات روشن برآ که صبح درفشان رسید باز خواجو مسوز رشتهٔ جان را ز تاب دل کان شمع شب فروز به ایوان رسید باز خواجوی کرمانی