خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۱۵: بیدلی گردل ز دلبر برنگیرد گومگیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیدلی گردل ز دلبر برنگیرد گومگیر عاشقی را گر ملامت در نگیرد گو مگیر گر ز دست او دلم از پا درآید گو درآی ور ز پای او سرم سر برنگیرد گو مگیر پادشاهی با گدائی گر نسازد گومساز خود پرستی دست مستی گر نگیرد گو مگیر آنکه در ملک ملاحت کوس شاهی می زند گر گدائی را به چیزی بر نگیرد گو مگیر هر که نتواند سر اندر پای جانان باختن گر حدیث خنجرش در سر نگیرد گومگیر و آنکه او در عالم معنی ز دلبردور نیست گر بصورت دامن دلبر نگیرد گومگیر بلبل بی دل که بی گل خار خارش می کند گر بترک لالهٔ احمر نگیرد گو مگیر پیر ما را گر به خلوت با جوانی سرخوشست گر جز این ره مذهبی دیگر نگیرد گو مگیر بیدلی گر سر بشیدائی برآرد گو برآر گمرهی گر عقل را رهبر نگیرد گو مگیر خاجو آنساعت که جانبازان سراندازی کنند گر تهی دستی بترک سرنگیرد گو مگیر خواجوی کرمانی