خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۱۱: معلوم نگردد سخن عشق بتقریر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
معلوم نگردد سخن عشق بتقریر کایات مودت نبود قابل تفسیر مرغان چمن را به سحر همنفسی نیست در فصل بهاران به جز از ناله شبگیر زینگونه چو از درد بمردیم چه درمان زیندست چو از پای فتادیم چه تدبیر کوته نکنم دست دل از زلف جوانان گر زانکه بزنجیر مقید کندم پیر احوال پریشانی من موی به مو بین کان سنبل شوریده کند پیش تو تقریر چون شرح دهم غصهٔ دوری که نگنجد اسرار غم هجر تو در طی طوامیر از چشم قلم خون بچکد بر رخ دفتر هر دم که کنم نسخهٔ سودای تو تحریر در سنگ اثر می کند آه دل مظلوم لیکن نکند در دل سنگین تو تاثیر از پردهٔ تدبیر برون آی چو خواجو تا خود چه برآید ز پس پردهٔ تقدیر خواجوی کرمانی