سلمان ساوجی
جمشید و خورشید
بخش ۱۰۹ - حکایت: شنیدستم که با مجمر شبی شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدستم که با مجمر شبی شمع پیامی کرد روشن بر سر جمع که ای مجمر چرا هستی بر آذر؟ منم از تو بسی با آبروتر چو از انفاس تو هردم ملول است دم گرمت همه جای قبول است جوابش داد مجمر کای برادر مشو در تاب و آبی زن بر آذر نفسهای تو در دل می نشیند چو از انفاس من دوری گزیند حکایات تو سرتاسر زبانیست حدیث من همه قلبی و جانیست تفاوت در میان هردو آنست که این از صدق دل آن از زبانست سلمان ساوجی