سلمان ساوجی
جمشید و خورشید
بخش ۷۳ - رباعی: امشب که شبم به وصل تو می گذرد،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب که شبم به وصل تو می گذرد، دامی ز سر زلف خود، ای دام خرد، بر روی هوا بگستران تا ناگاه زاغ شب از این سراچه بیرون نپرد بوصف الحال خورشید دل افروز دو بیت آورد مطبوع و جگر سوز امشب که شد آن ماه فلک مهمانم، بنشینم و داد خوش از او بستانم ور صبح نفس زند ز آه سحری برخیزم و شمع صبح را بنشانم چو جم بشنید نظم همچو آبش فرو خواند این رباعی در جوابش امشب شب آنست که دل چیره شود وز عشرت ما چشم فلک خیره شود گر صبح گریبان شب تار درد آیینه عیش عاشقان تیره شود. ز ناگه خنده ای زد صبح دم سرد از آن یک خنده شب را منفعل کرد شب هندو معنبر زلف بر بست ز جای خویشتن خورشید بر جست گرفت آن ماه تابان را در آغوش چو زلف آوردش اندر گردن و گوش لبش بوسید و شیرین قطعه ای گفت به گوهر قطعه یاقوت را سفت سلمان ساوجی