خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۰۰: ما را ز پردهٔ تو دل از پرده شد بدر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را ز پردهٔ تو دل از پرده شد بدر بردار پرده ای ز پس پرده پرده در گر ماه خوانمت نبود ماه سرو قد ور سرو گویمت نبود سرو سیمبر کس ماه را ندید که پوشد زره ز مشک کس سرو را نگفت که بندد چو نی کمر لعل تو شکریست ازو رفته آب قند خط تو طوطیئیست پرافکنده برشکر جانم ز تاب مهر تو شمعیست در گداز چشمم ز شوق لعل تو درجیست پرگهر عنقای قاف عشقم و عشق تو گوئیا مرغیست هر دو کون در آورده زیر پر چون صبر نیست کز تو نظر برتوان گرفت یکباره بر مگیر ز بیچارگان نظر ور زانکه از درم نتوانی درآمدن باری ز دل چگونه توانی شدن بدر هر گه که در برابر خواجو گذر کنی صد بار باز در دل تنگش کنی گذر خواجوی کرمانی