خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۹۰: چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار نظر بقربت یارست نی بقرب دیار چو زائران حرم را وصال روحانیست تفاوتی نکند از دنو و بعد مزار رسید عمر بپایان و داستان فراق ز حد گذشت و بپایان نمی رسد طومار بباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بین که روز و شب سبق عشق می کند تکرار بیا که حلقه نشینان بزمگاه الست زدند بر در دل حلقهٔ در خمار بکش جفای رقیب ار حبیب می خواهی کنار گل نبری گر کنی کناره ز خار چه هجر و وصل مساویست در حقیقت عشق اگر ز هجر بسوزی بساز و وصل انگار درست قلب من ار شد شکسته باکی نیست بحکم آنکه روان می رود درین بازار بروی خوب وی آنکس نظر کند خواجو که پشت بر دو جهان کرد و روی بر دیوار خواجوی کرمانی