خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۷۸: ز شهریار که آید که حال یار بگوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شهریار که آید که حال یار بگوید رسد به بنده و رمزی ز شهریار بگوید بعندلیب نسیمی ز گلستان برساند بمرغ زار حدیثی ز مرغزار بگوید هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید بدان قرار که دلبستگی نماید و فصلی از آن دو زلف پریشان بیقرار بگوید بگو که پرده سرا ساز را بساز درآرد مگر ترانه ئی از قول آن نگار بگوید کدام ذره که از آفتاب روی بتابد کدام یار که ترک دیار یار بگوید چه سود نرگس سرمست را نصیحت بلبل که هیچ فائده نبود اگر هزار بگوید کسیکه در دم صبح از خمار جان به لب آرد کجا به ترک می لعل خوشگوار بگوید ز نوبهار چه پرسد نشان روی تو خواجو چرا که باد بود هر چه نوبهار بگوید خواجوی کرمانی