خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۶۸: جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید هندوئی چون طرهٔ پستت بطراری که دید در سواد شام تاری مشک تاتاری که یافت بر بیاض صبح صادق خط زنگاری که دید مردم آزاری و هر دم عزم بیزاری کنی بیگناهی مردم آزاری و بیزاری که دید چون ندارم زور و زر هم چارهٔ من زاریست بی زر و زوری بدین مسکینی و زاری که دید آنکه زو شمشاد را پای خجالت در گلست راستی را زان صفت سروی بعیاری که دید تا صبا شد دسته بند سنبل گلپوش او کار او جز عنبر افشانی و عطاری که دید گفتمش بینم ترا مست و مرا ساغر بدست گفت سلطانرا حریف رند بازاری که دید قصد خواجو کرد و خونش خورد و برخاکش نشاند ای عزیزان هرگز از خونخواری این خواری که دید خواجوی کرمانی