خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۶۱: کسی را از تو کامی برنیاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی را از تو کامی برنیاید که این از دست عامی برنیاید بنا کام از لبت برداشتم دل که از لعل تو کامی برنیاید برون از عارض و زلف سیاهت به شب صبحی ز شامی برنیاید بیار آن می که در خمخانه باقیست که کار ما به جامی برنیاید به ترک نیک نامی کن که در عشق نکونامی به نامی برنیاید حدیث سوز عشق از پختگان پرس که دود دل ز خامی برنیاید چو نون قامتم در مکتب عشق ز نوک خامه لامی برنیاید بسوز نالهٔ زارم ز عشاق نوای زیر و بامی برنیاید چه سروست آنکه بر بامست لیکن سهی سروی ببامی برنیاید برو خواجو که وصل پادشاهی ز دست هر غلامی برنیاید خواجوی کرمانی