خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۵۷: این چه بادست که از سوی چمن میآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چه بادست که از سوی چمن می آید وین چه خاکست کزو بوی سمن می آید این چه انفاس روان بخش عبیر افشانست که ازو رایحهٔ مشک ختن می آید دمبدم مرغ دلم نعره برآرد ز نشاط کان سهی سرو چمانم ز چمن می آید هیچ دانید که از بهر دل ریش اویس کیست کز جانب یثرب بقرن می آید آفتابست که از برج شرف می تابد یا سهیلست که از سوی یمن می آید از کجا می رسد این رایحهٔ مشک نسیم کز گذارش نفسی با تن من می آید یا رب این نامه که آورد که از هر شکنش بوی جان پرور آن عهد شکن می آید بلبل آن لحظه که از غنچه سخن می گوید یادم از پسته آن تنگ دهن می آید چو بیان می کند از عشق حدیثی خواجو همه اجزای وجودش بسخن می آید خواجوی کرمانی