خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۲۲: آن زمان کز من دلسوخته آثار نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن زمان کز من دلسوخته آثار نبود بجز از ورزش عشق تو مرا کار نبود کوس بدنامی ما بر سر بازار زدند گر چه بی روی تو ما را سر بازار نبود هر که با صورت خوب تو نیامد در کار چون بدیدیم به جز صورت دیوار نبود هیچ خسرو نشنیدیم که همچون فرهاد بستهٔ پستهٔ شیرین شکر بار نبود هرگز از گلبن ایام که چیدست گلی که از آن پس سر و کارش همه با خار نبود از سر دار میندیش که در لشکر عشق علم نصرت منصور به جز دار نبود خواجو انفاس تو این نکهت مشکین ز چه یافت که چنین غالیه در طلبهٔ عطار نبود خواجوی کرمانی