خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۱۷: یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع وانکه او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود گر چه صیقل می برد آثار زنگ از آینه صیقل آئینهٔ جانم می چون زنگ بود آنزمان کانماه رخشان خورآئین رخ نمود باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود برمن بیدل نبخشود و دلم را صید کرد گوئیان در شهر دلهای پریشان تنگ بود پیش شیرین قصهٔ فرهاد مسکین کس نگفت یا دل آن خسرو خوبان خلخ سنگ بود مطربان از گفتهٔ خواجو سرودی می زدند لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود خواجوی کرمانی