خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۱۵: ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود کابرویش چاچی کمان و نوک مژگان تیر بود گه ز چین زلف او صد شور در چین میفتاد گه ز چشم جادوش صد فتنه در کشمیر بود دوش ترکی تیغ زن را مست می دیدیم بخواب چون بدیدم چشم شوخ دلبرم تعبیر بود غنچه در مهد زمرد در تبسم بود و باز بلبل شب خیز کارش نالهٔ شبگیر بود چنگ در زنجیر زلفش چون زدم دیوانه وار زیر هر مویش دلی دیوانه در زنجیر بود نقش می بستم کزو یکباره دامن در کشم لیکن از شوقم سرشک دیده دامنگیر بود پیر دیرم دوش می گفت ای جوانان بنگرید کاین جوان خسته خاطر در محبت پیر بود گفتم از قیدش بدانائی برون آیم ولیک آنچنان تدبیر کردم وینچنین تقدیر بود بامدادان چون برآمد ماه بی مهرم ببام زیر بامش کار خواجو ناله های زیر بود خواجوی کرمانی