خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۹۵: چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند با من خسته برآنند که از پیش برانند می کشند از پی خویشم که بزاری بکشندم که مرا تا نکشند از غم خویشم نرهانند صبر تلخست و طبیبان ز شکر خندهٔ شیرین همچو فرهاد به جز شربت زهرم نچشانند ایکه بر خسته دلان می گذری از سرحشمت هیچ دانی که شب هجر تو چون می گذرانند گر توانی بعنایت نظری کن که ضعیفان صبر از آن نرگس مخمور توانا نتوانند چه تمتع بود ارباب کرم را ز تنعم گر نصیبی بگدایان محلت نرسانند بجز از مردمک دیده اگر تشنه بمیرم آبم این طایفه بی روی تو برلب نچکانند آنچنان بستهٔ زنجیر سر زلف تو گشتم که همه خلق جهانم ز کمندت نجهانند عارفان تا که به جز روی تو در غیر نبینند شمع را چون تو بمجلس بنشینی بنشانند جز میانت سر موئی نشناسیم ولیکن عاقلان معنی این نکتهٔ باریک ندانند خواجو از مغبچگان روی مگردان که ازین روی اهل دل معتکف کوی خرابات مغانند خواجوی کرمانی