خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۵۱: هر که را سکه درستست بزر باز نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که را سکه درستست بزر باز نماند وانکه از دست برون رفت بسر باز نماند مرد صاحب نظر آنست که در عالم معنی دیده بگشاید و از ره بنظر باز نماند طائر دل که شود صید رخ و زلف دلارام همچو بلبل بگل و سنبل تر باز نماند جان شیرین بده از عشق چو فرهاد و مزن دم کانکه از کوه در افتد بکمر باز نماند گر بر افروخته ئی شمع دل از آتش سودا ترک جان گیر که پروانه بپر باز نماند نام شکر نبرم پیش عقیق تو که خسرو با وجود لب شیرین بشکر باز نماند چون بمیرم به جز از خون دل و گفته دلسوز یادگاری ز من خسته جگر باز نماند یکدم ای مردمک چشم من از اشک برآسای کانکه شد ساکن دریا بگهر باز نماند حال رنگ رخ خواجو چه دهم شرح که از دوست هر که را سکه درستست بزر باز نماند خواجوی کرمانی