خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۴۵: درد من دلخسته بدرمان که رساند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد من دلخسته بدرمان که رساند کار من بیچاره بسامان که رساند از ذره حدیثی برخورشید که گوید وز مصر نسیمی سوی کنعان که رساند دل را نظری از رخ دلدار که بخشد جانرا شکری از لب جانان که رساند از مور پیامی به سلیمان که گذارد وز مرغ سلامی به گلستان که رساند آدم که بشد کوثرش از دیدهٔ پر آب بازش بسوی روضهٔ رضوان که رساند شد عمر درین ظلمت دلگیر بپایان ما را به لب چشمهٔ حیوان که رساند گر فیض نه از دیده رسد سوختگانرا هر دم بره بادیه باران که رساند درویش که همچون سگش از پیش برانند او را به سراپردهٔ سلطان که رساند بی جاذبه ئی قطع منازل که تواند بی راهبری راه بیابان که رساند شد سوخته از آتش دوری دل خواجو این قصهٔ دلسوز بکرمان که رساند خواجوی کرمانی