خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۳۹: عید آمد و آنماه دلافروز نیامد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید آمد و آنماه دلافروز نیامد دل خون شد و آن یار جگر سوز نیامد نوروز من ار عید برون آمدی از شهر چونست که عید آمد و نوروز نیامد مه می طلبیدند و من دلشده را دوش در دیده جز آن ماه دلافروز نیامد آن ترک ختائی بچه آیا چه خطا دید کامروز علی رغم بدآموز نیامد خورشید چو رسمست که هر روز برآید جانش هدف ناوک دلدوز نیامد تا کشته نشد در غم سودای تو خواجو در معرکهٔ عشق تو پیروز نیامد خواجوی کرمانی