خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۳۳: وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد شاه من از طرف بارگاه برآمد کاکل عنبر شکن ز چهره برافشاند روز سپید از شب سیاه برآمد از در خرگه برآمد آن مه و گفتم یوسف کنعان مگر ز چاه برآمد پرده ز رخ برفکند و زهره فروشد طرف کله برشکست وماه برآمد سرو ندیدم که در قبا بخرامید مه نشنیدم که با کلاه برآمد بسکه ببارید آب حسرتم از چشم گرد سرا پرده اش گیاه برآمد شاه پریچهرگان چوطره برافشاند فتنه بیکباره از سپاه برآمد هر دم از آن عنبرین کمند دلاویز ناله دلهای داد خواه برآمد آه که شمع دلم بمرد چو خواجو از من دلخسته بسکه آه برآمد خواجوی کرمانی