خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۳۱: ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماه فرو رفت و آفتاب برآمد شاهد سرمست من ز خواب برآمد نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت ولوله از جان شیخ و شاب برآمد پیش جمالش ز رشک ماه فروشد وز شکن زلفش آفتاب برآمد صبحدم از لاله چون گلاله برافشاند قرص مه از عنبرین حجاب برآمد از شکن زلف روز پوش قمر ساش چشمهٔ خورشید شب نقاب برآمد عکس رخش چون در آب چشم من افتاد بوی گل و نفحهٔ گلاب برآمد مردم چشمم به آب نیل فرو شد کان خط نیلوفری ز آب برآمد وقت صبوح از هوای مجلس عشاق زمزمهٔ نغمهٔ رباب برآمد مجلسیانرا ز جام بادهٔ نوشین کام دل خسته از شراب برآمد خواجو از آن جعد عنبرین چو سخن راند از نفسش بوی مشک ناب برآمد خواجوی کرمانی