خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۰۷: چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد خروش و ناله ز اهل نشست برخیزد خیال بادهٔ صافی ز سر برون کردن کجا ز دست من می پرست برخیزد چنین که شمع سر افشاند و از قدم ننشست گمان مبر که کسی را ز دست برخیزد گهی که شست گشاید هزار نعره زند نگار صف شکنم را ز شست برخیزد معینست که آنماه پیکر از سر مهر کنون که عهد مودت شکست برخیزد شبی دراز بسا نالهٔ دل مجروح کزان دو زلف دلاویز پست برخیزد کسی که خاک شود در لحد پس از صد سال ببوی آن سر زلف چو شست برخیزد ز رشک آنک تو با هرکه هست بنشینی روان من ز سر هر چه هست برخیزد چو چشم مست تو خواجو به حشر یاد کند ز خوابگاه عدم نیمه مست برخیزد خواجوی کرمانی