سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۸۴: کشیده کار ز تنهایم به شیدایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کشیده کار ز تنهایم به شیدایی ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی ز بس که داده قلم شرح سرنوشت فراق ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی مرا تو عمر عزیزی که رفته ای ز سرم چه خوش بود اگر ای عمر رفته بازآیی زبان گشاده کمر بسته ایم تا چو قلم به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی به احتیاط گذر بر سواد دیده من چنانچه گوشه دامن به خون نیالایی چه مرد عشق توام من درین طریق که عقل درآمدست به سر با وجود دانایی درم گشایی که امید بسته ام در تو در امید که بگشاید ار تو نگشایی به آفتاب خطای تو خواستم کردن دلم نداد که هست آفتاب هر جایی سعادت دو جهان است دیدن رویت زهی سعادت اگر زانچه روی بنمایی! سلمان ساوجی