سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۵۰: خنک صبا که ز زلفش، خلاص یافت نفسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنک صبا که ز زلفش، خلاص یافت نفسی صبا فدای تو بادم، برو که نیک بجستی غلام قامت آن لعبتم که سرو سهی را شکست قد بلندش، به راستی و درستی بیا و عهد ز سر گیر، ای نگار اگر چه هزار عهد ببستی، چو زلف و باز شکستی ز زلف و چشم تو من دوش داشتم گله ای چند نگفتم و چه بگویم حکایت شب مستی تو تا حدیث نکردی، مرا نگشت محقق که چون پدید شد از نیستی لطیفه هستی؟ مرا تو عین زلالی، ولی گذشته ز فرقی مرا تو تازه نگاری، ولی برفته ز دستی به نور دیده سزاوار آنکه روی تو بیند تو لطف کردی و دردی به مردمان ننشستی ز عهد سست و دل سخت توست ناله سلمان تو نیز خوی فرا کن، دلا به سستی و سختی سلمان ساوجی