خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۰۰: تا برآید نفس از عشق دمی باید زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا برآید نفس از عشق دمی باید زد بر سر کوی محبت قدمی باید زد چهره برخاک در سیمبری باید سود بوسه برصحن سرای صنمی باید زد هر دم از کعبهٔ قربت خبری باید جست خیمه برطرف حریم حرمی باید زد هر شب از دفتر سودا ورقی باید خواند وز جفا بر دل پر خون رقمی باید زد هر نفس ز آتش دل خاک رهی باید شد هر دم از سوز جگر ساز غمی باید زد گر نخواهد که برآشفته شود کار جهان دست در حلقه زلف تو کمی باید زد کام جان جز ز برای تو نمی شاید خواست راه دل جز بهوای تو نمی باید زد گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم سکه مهر ترا بر در می باید زد خیز خواجو که چو افلاس شود دامن گیر دست در دامن صاحب کرمی باید زد خواجوی کرمانی