خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۰: سوز غم تو آتشم از جان بر آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوز غم تو آتشم از جان بر آورد مهر تو دودم از دل بریان بر آورد چشم پرآب ما چو ز بحرین دم زند شور از نهاد قلزم و عمان بر آورد گردون لاجورد بدور عقیق تو بس خون لعل کز جگر کان بر آورد مرغ دلم زعشق گلستان عارضت هر دم هوا بگیرد و افغان بر آورد ما را بباد داد و گر آن کفر زلف تست این مان بتر بود که ز ایمان بر آورد هر لحظه چشم ترک تو چون کافران مست خنجر بقصد خون مسلمان بر آورد با کوه اگر صفت کنم از شوق کازرون آه از دل شکستهٔ نالان بر آورد گر اشتیاق کعبه برینسان بود بسی ما را بگرد کوه و بیابان بر آورد خواجو چنین که چشمهٔ خونبار چشم تست هر دم معینست که طوفان برآورد خواجوی کرمانی