خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۸۸: سپیدهدم که صبا بر چمن گذر میکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپیده دم که صبا بر چمن گذر می کرد دل مرا ز گلستان جان خبر می کرد چو غنچه از لب آن سیمبر سخن می گفت دهان غنچه پر از خرده های زر می کرد اگر ز نرگس مستش چمن نشان می داد دلم بدیدهٔ حسرت درو نظر می کرد تذرو جان من از آشیان برون می شد چو گوش بر سخن بلبل سحر می کرد شکوفه بهر تماشای باغ عارض دوست سر از دریچهٔ چوبین شاخ بر می کرد کمان ابروی آن مه چو یاد می کردم خدنگ آه من از آسمان گذر می کرد فلک بیاد تن سیمگون مهرویان درست روی من از مهر دل چو زر می کرد سحر که شاهد خاور نقاب بر می داشت حدیث روی تو ناهید با قمر می کرد ز شوق لعل تو هر لحظه مردم چشمم لب پیاله بخوناب دیده تر می کرد دبیر از آن لب شیرین حکایتی می راند دهان تنگ قلم را پر از شکر می کرد روان خستهٔ خواجو ز شهر بند وجود بعزم ملک عدم دمبدم سفر می کرد خواجوی کرمانی