خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۸۳: مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد تشبیه بدان زلف و بنا گوش توان کرد چون شکر شیرین بشکر خنده در آری جان برخی آن لعل گهر پوش توان کرد می تلخ نباشد چو ز دست تو ستانند کز دست تو گر زهر بود نوش توان کرد حاجت بقدح نیست که ارباب خرد را از جام لبت واله و مدهوش توان کرد گر دست دهد شادی وصل تو زمانی غمهای جهان جمله فراموش توان کرد بی آتش رخسار توخون در دل عشاق باور نتوان کرد که در جوش توان کرد مرغان چمن را چو صبا بوی گل آرد زنهار مپندار که خاموش توان کرد از روی توام منع کنند اهل خرد لیک برقول بد اندیش کجا گوش توان کرد خواجو تو مپندار که بی سیم زمانی با سیمبران دست در آغوش توان کرد خواجوی کرمانی