خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۸: پیه سوز چشم من سرشمع ایوان تو باد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیه سوز چشم من سرشمع ایوان تو باد جان من پروانهٔ شمع شبستان تو باد هر پریشانی که آید روز و شب در کار من از سر زلف دلاویز پریشان تو باد مرغ دل کو طائر بستانسرای عشق شد همدم بلبل نوایان گلستان تو باد جان سرمستت که گشت از صافی وصلت خراب بی نصیب از دردی دلگیر هجران تو باد سرمهٔ چشم جهان بین من خاکی نهاد از غبار رهنورد باد جولان تو باد تا بود گوی کواکب در خم چوگان چرخ گوی دلها در خم زلف چو چوگان تو باد ای رخ بستان فروزت لاله برگ باغ حسن عندلیب باغ جان مرغ خوش الحان تو باد آنکه همچون لاله از مهرش دل پرخون بسوخت سایه پرورد سهی سرو خرامان تو باد هرکه چون خواجو صف آرای سپاه بیخودیست چشم خون افشان او سقای میدان تو باد خواجوی کرمانی