خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۷: یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد کی رود از یادم آنکش من نمی آیم بیاد آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد از حیای چشمهٔ نوشش شد آب خضرآب با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد زانکه تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد بندهٔ آن سرو آزادم وگر نی راستی مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام ذره وار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد چون بدین کوتاه دستی دل بر ابرویش نهم کاتش سوزنده را برطاق نتوانم نهاد برگشاد ناوکش دل بسته ایم از روی آنک پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد خواجوی کرمانی