خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۶: ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد ز دست ناله و آه سحر بفریادم اگر نه صبر بفریاد من رسد فریاد چو راز من بر هرکس روان فرو می خواند سرشک دیده از این رو ز چشم من بفتاد هنوز در سر فرهاد شور شیرینست اگر چه رفت بتلخی و جان شیرین داد ز مهر و کینه و بیداد و داد چرخ مگوی که مهر او همه کینست و داد او بیداد ببست بر رخ خور آسمان دریچه بام چو پرده زان رخ چون ماه آسمان بگشاد ز بندگی تو دارم چو سوسن آزادی ولی تو سرو خرامان ز بندگان آزاد گمان مبر که ز خاطر کنم فراموشت ز پیش می روی اما نمی روی از یاد ز باد حال تو می پرسم و چو می بینم حدیث باد صبا هست سربسر همه باد اگر تو داد دل مستمند من ندهی به پیش خسرو ایران برم ز دست تو داد برآستان محبت قدم منه خواجو که هر که پای درین ره نهاد سر بنهاد خواجوی کرمانی