خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۲: بر سر کوی خرابات محبت کوئیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کوی خرابات محبت کوئیست که مرا بر سر آن کوی نظر بر سوئیست دهنش یکسر مویست و میانش یک موی وز میان تن من تا بمیانش موئیست ابروی او که ز چشمم نرود پیوسته نه کمانیست که شایستهٔ هر بازوئیست مرهمی از من مجروح مدارید دریغ که دلم خستهٔ پیکان کمان ابروئیست گر من از خوی بد خویش نگردم چه عجب هر کسی را که در آفاق ببینی خوئیست ز آتش دوزخم از بهر چه می ترسانید دوزخ آنست که خالی ز بهشتی روئیست نسخهٔ غالیه یا رایحهٔ گلزارست نکهت سنبل تر یا نفس گلبوئیست هر که از زلف دراز تو نگوید سخنی دست کوته کن ازو زانکه پریشان گوئیست اگر از کوی تو خواجو بملامت نرود مکنش هیچ ملامت که ملامت جوئیست خواجوی کرمانی