خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۰۷: شمع ما مامول هر پروانه نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع ما مامول هر پروانه نیست گنج ما محصول هر ویرانه نیست کی شود در کوی معنی آشنا هر که او از آشنا بیگانه نیست ترک دام و دانه کن زیرا که مرغ هیچ دامی در رهش جز دانه نیست در حقیقت نیست در پیمان درست هر که او با ساغر و پیمانه نیست پند عاقل کی کند دیوانه گوش زانکه عاقل نیست کو دیوانه نیست نیست جانش محرم اسرار عشق هر کرا در جان غم جانانه نیست گر چه ناید موئی از زلفش بدست کیست کش موئی از و در شانه نیست گفتمش افسانه گشتم در غمت گفت این دم موسم افسانه نیست گفتمش بتخانه ما را مسجدست گفت کاینجا مسجد و بتخانه نیست گفتمش بوسی بده گفتا خموش کاین سخنها هیچ درویشانه نیست گفتمش شکرانه را جان می دهم گفت خواجو حاجت شکرانه نیست خواجوی کرمانی